انعفاسلغتنامه دهخداانعفاس . [ اِ ع ِ] (ع مص ) آلوده گردیدن به خاک . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انعفار. (از اقرب الموارد).
انعکاسدیکشنری عربی به فارسیانعکاس , باز تاب , انديشه , تفکر , پژواک , نقض , برگشت , واژگون سازي , واژگوني
انعکاسدیکشنری عربی به فارسیانعکاس , باز تاب , انديشه , تفکر , پژواک , نقض , برگشت , واژگون سازي , واژگوني