انصبابلغتنامه دهخداانصباب . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) ریخته شدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). ریخته شدن آب . (مصادر زوزنی ). ریخته شدن آب و هرچه رقیق باشد. (غیاث ا
اصبابلغتنامه دهخدااصباب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صَبَب . (منتهی الارب ). ج ِ صبب ،زمین نشیب و پستی . (آنندراج ). رجوع به صبب شود. || ج ِ صُب ّ. (قطر المحیط). رجوع به صب شود.
اصبابلغتنامه دهخدااصباب . [ اِ ] (ع مص ) در نشیب درآمدن . (منتهی الارب ). اَصَب َّ القوم ُ اصباباً؛ اخذوا فی الصبب . (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
انبابیلغتنامه دهخداانبابی . [ اَم ْ ] (اِخ ) محمدبن محمد... (1240 - 1313 هَ.ق ./ 1824 - 1896 م .). فقیه شافعی . در قاهره بدنیاآمد و در همانجا درگذشت . او راست : حاشیة علی رسالةالص
مُّنْهَمِرٍفرهنگ واژگان قرآنبسيار فراوان و ريزان (از" همر " به معناي ريختن اشک و باران به شدت ، و انهمار به معناي انصباب و روان شدن است و فتح آسمان به آبي منهمر و روان در عبارت "فَفَتَحْنَ
اصطبابلغتنامه دهخدااصطباب . [ اِ طِ ] (ع مص )ریخته شدن . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تصبب . انصباب . (اقرب الموارد). || اصطباب آب ؛ نوشیدن باقی م
انثلاللغتنامه دهخداانثلال . [ اِ ث ِ ] (ع مص ) ریخته شدن مردم از هرجا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انصباب . (از اقرب الموارد).
اندلافلغتنامه دهخدااندلاف . [ اِ دِ ] (ع مص ) ریخته شدن . (آنندراج ). انصباب . (از اقرب الموارد). اندلف علی اندلافاً؛ ریخته شد برمن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
انصیابلغتنامه دهخداانصیاب . [ اِ ] (ع مص ) فرودآمدن باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انصباب . (از اقرب الموارد).