انشقاقدیکشنری عربی به فارسیجدايي , جداشدگي , انفصال , نفاق , عدم اتفاق , ترک , انشعاب , دوبخشي , شکافتن
انشقاقلغتنامه دهخداانشقاق . [ اِ ش ِ ] (اِخ ) نام سوره ٔ هشتاد و چهارم از قرآن مجید، مکی ، و دارای 25 آیه است .
اشقاقللغتنامه دهخدااشقاقل . [ اِ ق ُ ] (اِ) زردک صحرائی است و آنرا شقاقل بحذف اول نیز گویند. بهترین آن زرد و سطبر و سنگین باشد. قوت باه دهد. اگر زن آبستن بخود برگیرد، بچه بیندازد.
انحقاقلغتنامه دهخداانحقاق . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) بند شدن گره ، یقال : انحقت العقدة. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گره کور افتادن .(یادداشت مؤلف ). انشداد گره . (از اقرب الموارد
اندقاقلغتنامه دهخدااندقاق . [ اِ دِ ] (ع مص ) کوفته و شکسته گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). شکسته شدن . انکسار. (از اقرب الموارد). کوفته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). یقال :