انسلاکلغتنامه دهخداانسلاک . [ اِ س ِ ] (ع مص ) درآمدن چیزی در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مندرج شدن و داخل شدن و درکشیده شدن . (ناظم الاطباء). داخل شدن . درآمدن . (از اقرب الموارد). || برشته کشیده شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
انسلاکفرهنگ فارسی معین(اِ س ِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - داخل شدن ، د ر آمدن در چیزی . 2 - به رشته کشیده شدن .
جرأتلغتنامه دهخداجرأت . [ ج ُ ءَ ] (اِخ ) سیدجعفر. از شعرای شاه جهان آباد است و او را با شاه گلشن شیخ سعداﷲ کمال اتحاد و انسلاک ، در زمره ٔ سپاه پادشاه محمدشاه داد شجاعت و جرأت میداد. بیت زیر از اوست :ریختی خون مگر از شهر فرنگ آمده ای تا دم از صلح زنم بر سر جنگ آمده ای . <p clas
لطیف اصفهانیلغتنامه دهخدالطیف اصفهانی . [ ل َ ف ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا عبداللطیف .او از فضلا و ادبای معاصرین بوده و در سلک دبیران حضرت نایب السلطنه عباس میرزای قاجار انسلاک و انعقاد داشته به لطایف سخن و هزل و رؤیای محصوله (؟) معروف :آنکه گفته لطیف ملعون رابهر ایذاش اهتمام کنم به خدا گفت
درآمدنلغتنامه دهخدادرآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . انغلال . (منتهی الارب ). انق