انسباتلغتنامه دهخداانسبات . [ اِ س ِ ] (ع مص ) دراز گردیدن . || نرم شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || پخته شدن خرما. (تاج المصادر بیهقی نسخه ٔ خطی ورق 22
اسباتلغتنامه دهخدااسبات . [ اِ ] (ع مص ) به شنبه درآمدن جهودان . (منتهی الارب ). شنبهی کردن جهودان .در شنبه شدن جهودان . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن . (منتهی الارب ). آسایش ک
انباتیهلغتنامه دهخداانباتیه . [ اِم ْ تی ی َ/ی ِ ] (از ع ، ص ) چیزی که موجب انبات و روییدگی گردد. (ناظم الاطباء).
انباتلغتنامه دهخداانبات . [ اِم ْ ] (ع مص ) رستن گیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رُستن . (مصادر زوزنی ). برُستن . (تاج المصادر بیهقی ). || رویانیدن .(منتهی الارب
انسباءلغتنامه دهخداانسباء. [اِ س ِ ] (ع مص ) پوست باز شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انسلاخ . (از اقرب الموارد). از چیزی بیرون آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر
دراز گردیدنلغتنامه دهخدادراز گردیدن . [ دِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دراز شدن و طولانی شدن . ارتفاع یافتن . بسمت بالا قد کشیدن : تَعَقﱡر؛ دراز گردیدن گیاه . سَمق ؛ دراز گردیدن تره . مَشَق ؛
درازیلغتنامه دهخدادرازی . [ دِ ] (حامص ، اِ) دراز بودن . درازا. طول . امتداد. خلاف پهنا. خلاف عرض . اِنسبات . خَدَب . سَمحَجَة. سَنطَلَة. سَیفة. (منتهی الارب ) : زانگونه که از جو
منسبتلغتنامه دهخدامنسبت . [ م ُ س َ ب ِ ] (ع ص ) خرما که بیشتر از وی پخته باشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). رطبی که بیشتر آن رسیده باشد. (ناظم الاطباء). ر
پختهلغتنامه دهخداپخته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف )مطبوخ . قدیر که به آتش گرم و نرم شده باشد سهولت خوردن و هضم را. با حرارت قابل خوردن شده : عمری ای نابکار چون غلبه روی چونانکه پخ