اندیشیدهلغتنامه دهخدااندیشیده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف یا قید) آنچه درباره ٔ آن فکر و اندیشه و تأمل ودقت کرده باشند : پادشاهان سخن اندیشیده گویند. (از اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی ).
اندیشیدهلغتنامه دهخدااندیشیده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف یا قید) آنچه درباره ٔ آن فکر و اندیشه و تأمل ودقت کرده باشند : پادشاهان سخن اندیشیده گویند. (از اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی ).
مَّکَرْتُمُوهُفرهنگ واژگان قرآنآن نیرنگ را اندیشیده اید- آن حیله را به کار بردید - نقشه اش را کشیدید(کلمه مکر به معناي آن است که با حيله شخصي را از هدفي که دارد منصرف کني ،وبه دو قسم است ، يک
اندیشلغتنامه دهخدااندیش .[ اَ ] (نف مرخم ) در ترکیب بجای اندیشنده نشیند. (از یادداشت مؤلف ). پندارنده و اندیشه کننده و نگرنده و تفکرکننده و تأمل کننده و همیشه بطور ترکیب استعما
درداندیشلغتنامه دهخدادرداندیش . [ دَ اَ ] (نف مرکب ) اندیشنده به درد. || دردناک . دردآلود. سوزناک .- عشق درداندیش ؛ عشقی که خاصیتش اندیشه های دردناک است . (فرهنگ لغات و تعبیرات مثن