اندلافلغتنامه دهخدااندلاف . [ اِ دِ ] (ع مص ) ریخته شدن . (آنندراج ). انصباب . (از اقرب الموارد). اندلف علی اندلافاً؛ ریخته شد برمن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ازدلافلغتنامه دهخداازدلاف . [ اِ دِ ] (ع مص )پیشی کردن . (از منتهی الارب ). تقدم گرفتن . || پیش درآمدن . (منتهی الارب ). فراپیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردیدن . (منته
اندافلغتنامه دهخداانداف . [ اِ ] (ع مص ) سخت راندن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || میل کردن بسوی آواز رباب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آ
اندرافتادنلغتنامه دهخدااندرافتادن . [ اَ دَ اُ دَ ] (مص مرکب ) حادث شدن . اتفاق افتادن : حرب اندرافتاد میان فریقین . (تاریخ سیستان ). || خود را در میان چیزی انداختن : میزری چبود اگر ا
اندرافکندنلغتنامه دهخدااندرافکندن . [ اَ دَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افشاندن . پراکندن : بصد جای تخم اندرافکند بخت بتندید شاخ و برآورد رخت . عنصری . || نوشیدن . بیکبار نوشیدن : تا خبر ی
heightدیکشنری انگلیسی به فارسیارتفاع، ارتفاعات، بلندی، آسمان، فراز، رفعت، تکبر، جای مرتفع، در بحبوحه، عرشه، علی
heightensدیکشنری انگلیسی به فارسیبالا می برد، بالا بردن، بلندتر کردن، بلند کردن، شدید کردن، بسط دادن، زیاد کردن
heightsدیکشنری انگلیسی به فارسیارتفاعات، ارتفاع، بلندی، آسمان، فراز، رفعت، تکبر، جای مرتفع، در بحبوحه، عرشه، علی
مندلفلغتنامه دهخدامندلف . [ م ُ دَ ل ِ ] (ع ص ) شیر خرامان و آهسته رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریخته شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب
ازدلافلغتنامه دهخداازدلاف . [ اِ دِ ] (ع مص )پیشی کردن . (از منتهی الارب ). تقدم گرفتن . || پیش درآمدن . (منتهی الارب ). فراپیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردیدن . (منته
اندافلغتنامه دهخداانداف . [ اِ ] (ع مص ) سخت راندن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || میل کردن بسوی آواز رباب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آ
اندرافتادنلغتنامه دهخدااندرافتادن . [ اَ دَ اُ دَ ] (مص مرکب ) حادث شدن . اتفاق افتادن : حرب اندرافتاد میان فریقین . (تاریخ سیستان ). || خود را در میان چیزی انداختن : میزری چبود اگر ا