اندخسیدنلغتنامه دهخدااندخسیدن . [ اَ دَ دَ ] (مص ) حمایت نمودن و پشتی کردن و پناه دادن . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از مؤید الفضلاء). || (مص ) پناه گرفتن . (برهان قاطع) (فرهنگ
عوذلغتنامه دهخداعوذ. [ ع َ ] (ع مص ) اندخسیدن و پناه بردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملتجی گشتن و پناه جستن . (از اقرب الموارد). عیاذ. معاذ. معاذة. رج
تعوذلغتنامه دهخداتعوذ. [ ت َ ع َوْ وُ ] (ع مص ) اندخسیدن . (منتهی الارب ). اندخسیدن و پناه دادن و پناه گرفتن . (ناظم الاطباء). پناه گرفتن و اعوذباﷲ گفتن و اندخسیدن . (آنندراج ).
عیاذلغتنامه دهخداعیاذ. (ع مص ) پناه بردن و اندخسیدن . (از منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملتجی گشتن و پناه بردن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن به چیزی ولازم شدن .
پناه بردنلغتنامه دهخداپناه بردن . [ پ َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) پناهیدن . اندخسیدن . ملتجی شدن . در حمایت کسی درآمدن . زنهار خواستن . التجاء. عوذ. عیاذ. اعاذه . استعاذه . تعوّذ. مَعاذ. م
اندخسانلغتنامه دهخدااندخسان . [ اَ دَ ] (نف ، ق ) در حال اندخسیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اندخسیدن شود.