اندوشهلغتنامه دهخدااندوشه . [ اَ ش َ /ش ِ ] (اِ) بنفشه . (ناظم الاطباء). || کاسنی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اندوزه و اندوژه شود.
انداشگرلغتنامه دهخداانداشگر. [ اَ گ َ] (ص مرکب ) کاهگل کننده . (فرهنگ خطی ). مخفف اندایشگراست که کاهگل و گلابه بر بام و دیوار مالنده باشد. (یادداشت مؤلف ). اندایشگر. ارزه گر. (از
اندوشهلغتنامه دهخدااندوشه . [ اَ ش َ /ش ِ ] (اِ) بنفشه . (ناظم الاطباء). || کاسنی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اندوزه و اندوژه شود.
انداشگرلغتنامه دهخداانداشگر. [ اَ گ َ] (ص مرکب ) کاهگل کننده . (فرهنگ خطی ). مخفف اندایشگراست که کاهگل و گلابه بر بام و دیوار مالنده باشد. (یادداشت مؤلف ). اندایشگر. ارزه گر. (از
اندامشلغتنامه دهخدااندامش . [ اَ م ِ ] (اِخ ) شهری است بین کوههای لور و جندی شاپور. اصطخری گفته از شاپور خواست تا لور سی فرسخ است که در آن فاصله نه ده و نه شهری است و از لورتا شهر
انداولغتنامه دهخداانداو. [ اَ ] (اِ) تره تیزک باشد و آن سبزیی است خوردنی و آن رااهل سیستان تره میره و عربان جرجیر خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از هفت قلزم ) (از انجمن آرا). ت