انجیردنلغتنامه دهخداانجیردن . [ اَ دَ ] (مص ) سوراخ کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء)(فرهنگ سروری ) (فرهنگ فارسی معین ). سفتن . (ناظم
انجیدنلغتنامه دهخداانجیدن . [ اَ دَ ] (مص ) استره زدن . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم ). حجامت کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (مؤید
انجیرانلغتنامه دهخداانجیران . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مریوان شهرستان سنندج با 250 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
انجیربندلغتنامه دهخداانجیربند. [ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش کنگان شهرستان بوشهر با 300 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات ، خرما، تنباکو و پیاز است . (از فرهنگ جغراف
انجیردانلغتنامه دهخداانجیردان . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش بستک شهرستان لار با 177 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و خرماست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).