انجنیدنلغتنامه دهخداانجنیدن . [ اَ ج َ دَ ] (مص ) شکسته شدن . || رنجیدن و دلتنگ شدن و متنفر شدن . || تقسیم کردن . || رنجور کردن . (ناظم الاطباء).
انجخیدنلغتنامه دهخداانجخیدن . [اَ ج ُ دَ ] (مص ) درهم کشیده شدن پوست روی و اندام . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || چین دار بودن پوست روی و اندام . (از ناظم الاطباء).
انجیدنلغتنامه دهخداانجیدن . [ اَ دَ ] (مص ) استره زدن . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم ). حجامت کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (مؤید
انجخیدنلغتنامه دهخداانجخیدن . [اَ ج ُ دَ ] (مص ) درهم کشیده شدن پوست روی و اندام . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || چین دار بودن پوست روی و اندام . (از ناظم الاطباء).
انجیدنلغتنامه دهخداانجیدن . [ اَ دَ ] (مص ) استره زدن . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم ). حجامت کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (مؤید
بینجیدنلغتنامه دهخدابینجیدن . [ ی َ جی دَ ] (مص ) انجیدن . بیختن . || اسیر شدن و گرفتار شدن و درمانده و بیچاره شدن . || بی صبر و بی تحمل شدن . (ناظم الاطباء).