انجماد حجمیcellular solidificationواژههای مصوب فرهنگستانانجمادی که در آن اتمهای مایع بر سطوح جامد در سه بعد رشد کنند
حجیة اجماعلغتنامه دهخداحجیةاجماع . [ ح ُج ْ جی ی َ ت ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بحثی است از اصول فقه . رجوع به اجماع شود.
انجماددیکشنری عربی به فارسیيخ بستن , منجمد شدن , بي اندازه سردکردن , فلج کردن , فلج شدن , ثابت کردن , غيرقابل حرکت ساختن , يخ زدگي , افسردگي
تنجش ریختهcasting shrinkageواژههای مصوب فرهنگستانتغییرات بُعدی یا حجمی در قطعۀ ریختگی که در جریان انجماد مذاب تا رسیدن به دمای محیط حاصل میشود
انجمادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جامد شدن؛ افسرده و بسته شدن؛ یخ بستن.۲. (فیزیک) تغییر حالت از مایع به جامد در اثر سرما و نقصان حرارت یا تٲثیرات دیگر. Δ تمام اجسام در حالت انجماد حجمشا
تنجش فلز جوشweld metal shrinkageواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف حجم فلز جوش در حالت مذاب و جامد در دمای انجماد متـ . انقباض فلز جوش
یخگُلice flowersواژههای مصوب فرهنگستان1. بافت ظریفی از بَشم که گاهی در حجم زیاد بر سطح برف یا یخ تشکیل میشود 2. یخبلورهایی که بر سطح آب آرامی که بهکُندی در حال انجماد است تشکیل میشوند