انجحلغتنامه دهخداانجح . [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از نجاح . (یادداشت مؤلف ). فیروزمندتر. (از ناظم الاطباء).
انژهلغتنامه دهخداانژه . [ اَ ژَ / ژِ ] (اِ) مرجمک . عدس . (از برهان قاطع) (از انجمن آرا) (آنندراج ). و رجوع به عدس و انز و دانژه شود.
انجحارلغتنامه دهخداانجحار. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) در سوراخ درآمدن سوسمار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسوراخ داخل شدن سوسمار. تَجَحﱡر. (از اقرب الموارد). در سولاخ شدن . (مصادر ز
اجحافدیکشنری عربی به فارسیتبعيض , تعصب , غرض , غرض ورزي , قضاوت تبعيض اميز , خسارت وضرر , تبعيض کردن , پيش داوري
اجنحةدیکشنری عربی به فارسینشان داراي دو بال که بهوانورد يا توپچي و دريا نورد يا ديدبان کار ازموده داده ميشود
انجحارلغتنامه دهخداانجحار. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) در سوراخ درآمدن سوسمار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسوراخ داخل شدن سوسمار. تَجَحﱡر. (از اقرب الموارد). در سولاخ شدن . (مصادر ز