انتهازلغتنامه دهخداانتهاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرصت یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). قابو (فرصت ) یافتن . (غیاث اللغات ) (آنندرا
انتهازفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فرصت یافتن؛ فرصت به دست آوردن.۲. غنیمت شمردن فرصت.۳. منتظر فرصت بودن.
انتحاضلغتنامه دهخداانتحاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کم گوشت گردیدن اندام و رفتن آن ، و گویند مجهول استعمال شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رفتن گوشت . (از اقرب الموارد).
انتهاضلغتنامه دهخداانتهاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برخاستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بلند شدن . (از اقرب الموارد). راست ایستادن . ایستادن . (یادداشت م
مناهزتلغتنامه دهخدامناهزت . [ م ُ هََ / هَِ زَ ] (از ع ، اِمص ) مناهزة. فرصت نگاه داشتن . فرصت غنیمت شمردن . اغتنام فرصت . انتهاز فرصت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر من از من