انتظار گذرtransit 1, turnaround stop enroute, turnaround time, turnaroundواژه‌های مصوب فرهنگستان1. مدت‌زمان انتظار مسافر بر روی زمین از هنگام رسیدن پرواز نخست تا سوار شدن به پرواز دیگر 2. مدت‌زمانی که هواگَرد، به‌ویژه هواگَرد حمل‌ونقل تجاری، در بین دو پروا
انتظارگویش اصفهانی تکیه ای: entezâr / čamberâhi طاری: entezâr/ čeymberahi طامه ای: entezâr طرقی: entezâr کشه ای: entezâr نطنزی: entezâr
انتظاردیکشنری عربی به فارسیصبر کردن , چشم براه بودن , منتظر شدن , انتظار کشيدن , معطل شدن , پيشخدمتي کردن
انتظاردیکشنری فارسی به انگلیسیexpectancy, expectation, Limbo, prospect, suspense, sweat, wait, waiting
ابقدیکشنری عربی به فارسیدر انتظار ماندن , درجايي باقي ماندن , بکاري ادامه دادن , تحمل کردن , بخود هموارکردن , نگهداشتن , برقرار داشتن , ماندن , باقيماندن , زنده ماندن , باقي بودن , بيش
توقع داشتنلغتنامه دهخداتوقع داشتن . [ ت َ وَق ْ ق ُ ت َ ] (مص مرکب ) چشم براه بودن و انتظار داشتن و امید داشتن . (ناظم الاطباء). چشم داشتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بکتوزون پیش اب
لوبيدیکشنری عربی به فارسیتحميل گري کردن , راهرو , دالا ن , سالن انتظار(در راه اهن و غيره) , سالن هتل و مهمانخانه , سخنراني کردن , براي گذراندن لا يحه اي (درسالن انتظارنمايندگان مجلسين)