انتباهدیکشنری عربی به فارسیتوجه , رسيدگي , پروا , اعتنا , ملا حظه , رعايت , مراعات , اعتناکردن (به) , محل گذاشتن به , ملا حظه کردن
انتباهلغتنامه دهخداانتباه . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیدار گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیدار شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). بیدار گش
انتباهفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آگاه شدن ، عبرت گرفتن . 2 - (اِمص .) آگاهی ، بیداری . 3 - تنبیه شدن .