انبیسهلغتنامه دهخداانبیسه . [اَم ْ س َ / س ِ ] (ص ) چیز سرد. انبسته . || (اِ) سرما. (ناظم الاطباء). و رجوع به انبیسته شود.
انبیسلغتنامه دهخداانبیس . [ اَم ْ ] (اِ) خرمن غله ٔ پاک کرده . (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). توده ٔ غله ٔپاک کرده ، و فی السامی البصرة انبیس . (فرهنگ رشیدی ).
انبیرهلغتنامه دهخداانبیره . [ اَم ْ رَ ] (اِ) خلاشه و خاشاکی را گویند که بعد از پوشش خانه بر بام اندازندتا بر بالای آن خاک و گل ریزند و بیندایند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (ف
انیسهلغتنامه دهخداانیسه . [ اَ س َ / س ِ ] (اِ) هرچیز بسته که بدشواری از هم جدا شود. (برهان ). هرچیز بسته و منعقد که بدشواری از هم جدا گشته و حل گردد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
انبیسلغتنامه دهخداانبیس . [ اَم ْ ] (اِ) خرمن غله ٔ پاک کرده . (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). توده ٔ غله ٔپاک کرده ، و فی السامی البصرة انبیس . (فرهنگ رشیدی ).
انبیرهلغتنامه دهخداانبیره . [ اَم ْ رَ ] (اِ) خلاشه و خاشاکی را گویند که بعد از پوشش خانه بر بام اندازندتا بر بالای آن خاک و گل ریزند و بیندایند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (ف