انبعاثلغتنامه دهخداانبعاث . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) برانگیخته شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه مهذب عادل بن علی ) (غیاث اللغا
انبعاثفرهنگ انتشارات معین(اِ بِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - برانگیخته شدن . 2 - روان شدن . 3 - فرستاده شدن ، ج . انبعاثات .
انبثاثلغتنامه دهخداانبثاث . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه جرجانی مهذب عادل بن علی ). پراکنده و منتشر گردیدن خبر و جز آن .(ن
انبحاثلغتنامه دهخداانبحاث . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) تفتیش کردن از چیزی ، گویند انبحث منه . (از ناظم الاطباء). انبحث عنه ؛ تفتیش کرد از وی . (منتهی الارب ).
انبعاجلغتنامه دهخداانبعاج . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) انبعاج سحاب ؛ واشدن ابر و بازماندن باران . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکافته شدن . (از منتهی الارب
برانگیخته شدنلغتنامه دهخدابرانگیخته شدن . [ ب َ اَ ت َ /ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انبعاث . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر). انزعاج . (تاج المصادر) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ). هیجان .
برخیزیدنلغتنامه دهخدابرخیزیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برخاستن . برپا ایستادن . بپا خاستن . قائم شدن : فراقش گر کند گستاخ بینی بگو برخیزمت یا می نشینی . نظامی .هوای دل رهش میزد که بر
مقتضیلغتنامه دهخدامقتضی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) تقاضاکننده . (غیاث ) (آنندراج ). تقاضاکننده و درخواست کننده و طلب کننده و برآورنده . (ناظم الاطباء). اقتضا کننده . ایجاب کننده : و چو
ارادهلغتنامه دهخدااراده . [ اِ دَ ] (ع مص ، اِمص ) اِرادة. اِرادت . خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). خواست . خواسته . خواهش . میل . قصد. آهنگ . کام . دَهر. (منتهی الارب ) : و واقف
زجللغتنامه دهخدازجل . [ زَ ج َ ] (ع اِ) بازی . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (از متن اللغة). بازی و لعب . (ناظم الاطباء). || آواز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صوت و آوا