انبار پایکارbench stockواژههای مصوب فرهنگستانانباری کوچک در داخل شعبههای عملیاتی در محل کار افراد فنی
انباردیکشنری فارسی به عربیترسانة , تکتل , حوض , ذخيرة فنية , عرض , قاموس المعاني , قبو , کدس , مخزن , مستودع , منتجع
انباردیکشنری فارسی به انگلیسیarsenal, barn, depository, entrepôt, repository, magazine, reservoir, stash, stockroom, storehouse, storeroom, stowage, tank, warehouse, well
چاشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. غلۀ پاککرده.۲. انبار غلۀ پاککرده: ◻︎ بیسبب مر بحر را بشکافتند / بیزراعت چاش گندم یافتند (مولوی: ۴۳۳)، ◻︎ میکشد آن دانه را با حرص و بیم / که نمیبیند چنا
کاترین دو مدیسیلغتنامه دهخداکاترین دو مدیسی . [ ت ِ دُ م ِ ] (اِخ ) دختر لوران دو مدیسی ، متولد در فلورانس ، زن هانری دوم و مادر فرانسوای دوم (1519 - 1589 م .). آلبرماله در تاریخ خود از او
دروغلغتنامه دهخدادروغ . [ دُ ] (اِ) سخن ناراست . قول ناحق . خلاف حقیقت . مقابل راست . مقابل صدق . کذب . (غیاث ). صاحب آنندراج گوید: مقابل راست چون گریه ٔ دروغ ، اشک دروغ ،آه درو
لولیانلغتنامه دهخدالولیان . (اِ) ج ِ لولی . رجوع به لولی شود : خبر شکست او (یعنی زکی خان ) که به وکیل الدوله رسید، فرقه ٔ لولیان و جماعت الواط به استقبال زکیخان فرستاد. (تاریخ زند
اصحاب سکینه ٔ کبریلغتنامه دهخدااصحاب سکینه ٔ کبری . [ اَ ب ِ س َ ن َ ی ِ ک ُ را ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصحاب السکینة الکبری . در تداول حکمت اشراق یعنی کسانی که انوار حافظ و بروق درخشان در