انبارگاه مرکزیconcentration yardواژههای مصوب فرهنگستانمحل نگهداری چوب کاغذ برای بارگیری مجدد و انتقال به کارخانۀ کاغذسازی
انبارگاه جنگلforest depot, landing yardواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای موقت یا دائم در داخل یا نزدیک جنگل برای جمعآوری و دستهبندی فراوردههای جنگلی
چم خالهلغتنامه دهخداچم خاله . [ چ َ ل ِ ](اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان که در 10 هزارگزی خاور لنگرود کنار دریا واقع است . جلگه و مرطوب است و 402 تن سکنه دارد
بستان آبادلغتنامه دهخدابستان آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) یکی از بخشهای ششگانه ٔ مرکزی تبریز استان سوم آذربایجان ومحدود است : از شمال به بخش ورزقان از شهرستان اهر از جنوب به بخش سراسکند، از خ
مشهدلغتنامه دهخدامشهد. [ م َ هََ ] (اِخ ) نام شهری در ایران که به زمان قدیم آن را طوس میگفتند. چون مزار شریف حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در آن شهر واقع است لهذا مشهد مقدس
خزانهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خزانهدار، صندوقدار، بانکدار، معاون خزانهداری، رئیس کل بانک مرکزی بانک، مؤسسۀ اعتباری، خزانهداری مادرخرج مسئول بیتالمال عابربانک، خودپردا
کاشانلغتنامه دهخداکاشان . (اِخ ) شهر کاشان یکی از قدیمترین شهرهای ایران در 205هزارگزی جنوب قم و 252هزارگزی جنوب تهران در دامنه ٔ خاوری سلسله جبال مرکزی کشور واقع است ، مختصات جغر