انبارهلغتنامه دهخداانباره . [ اَم ْ رَ / رِ ] (اِ) پر کردن و انباشتن . (از انجمن آرا، ذیل انبار) (آنندراج ، ذیل انبار). || دستگاه الکتریکی که می توان مقداری برق در آن ذخیره کرد و
محفظة فشارpressure chamberواژههای مصوب فرهنگستانانباره یا مخزنی با شیرهای توزیع که با ذخیره کردن هوای لولة ترمز عملکرد خودکار سیلندر ترمز را پشتیبانی میکند
warehousesدیکشنری انگلیسی به فارسیانبارها، مخزن، انبار کالا، انبار گمرک، مکان انباره، بارخانه، انبار کردن