لغتنامه دهخدا
انباردن . [ اَم ْ دَ ] (مص ) پر کردن و انبار کردن چیزی از چیزی دیگر. (برهان قاطع) (آنندراج ). انباشتن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پر کردن . انبار کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : تو جیحون مینبار هرگز بمشک که من برگشایم