انباردارلغتنامه دهخداانباردار. [ اَم ْ ] (نف مرکب ) انباربان . انباری . (زمخشری ). کسی که انبار ذخیره بآن سپرده است . (ناظم الاطباء). محافظ انبار. نگهبان محل کالا و ارزاق . (فرهنگ ف
انباردارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که انبار به او سپرده شده و حساب کالاهایی که در انبار است در دست اوست.
انباردارباشیلغتنامه دهخداانباردارباشی . [ اَم ْ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح دوره ٔ صفوی ، رئیس انبارداران . رئیس انبار. (از فرهنگ فارسی معین ).
انبارداریلغتنامه دهخداانبارداری . [ اَم ْ ] (حامص مرکب ) عمل انباردار. (ناظم الاطباء). شغل انباردار. انباربانی . (یادداشت مؤلف ). || احتکار. حکره . (یادداشت مؤلف ). || کرایه ٔ انبا
انبارداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اری، نگهداری، گردآوری، حفظ، حفاظت احتکار بانکداری، خزانهداری
انبارداریلغتنامه دهخداانبارداری . [ اَم ْ ] (حامص مرکب ) عمل انباردار. (ناظم الاطباء). شغل انباردار. انباربانی . (یادداشت مؤلف ). || احتکار. حکره . (یادداشت مؤلف ). || کرایه ٔ انبا
انباردارباشیلغتنامه دهخداانباردارباشی . [ اَم ْ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح دوره ٔ صفوی ، رئیس انبارداران . رئیس انبار. (از فرهنگ فارسی معین ).
مغایرت موجودیinventory varianceواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف میان سامانة انبارداری فیزیکی (physical inventory system) یک کالا و تراز آن در سامانة انبارداری دائمی (perpetual inventory system)