جبل انارویهلغتنامه دهخداجبل انارویه . [ ج َ ب َ ؟ ] (اِخ ) صاحب مرآت البلدان آرد: از قرای بلوک صیمکان فارس میباشد. طول جلگه ٔ این بلوک ازمغرب بمشرق نه فرسخ و عرض از نیم الی یک فرسخ و ر
جبل انارویهلغتنامه دهخداجبل انارویه . [ ج َ ب َ ؟ ] (اِخ ) صاحب مرآت البلدان آرد: از قرای بلوک صیمکان فارس میباشد. طول جلگه ٔ این بلوک ازمغرب بمشرق نه فرسخ و عرض از نیم الی یک فرسخ و ر
جفت بلوطلغتنامه دهخداجفت بلوط. [ ج َ ت ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )قشر داخلی بلوط. (قانون ابوعلی ). غشاء درونی میوه ٔ بلوط است که زیر قشر بیرونی قرار دارد. (ابن البیطار). پوست د
میوهلغتنامه دهخدامیوه . [ می وَ / وِ ] (اِ) بار و ثمر و هر محصولی از نباتات که از عقب گل و شکوفه برآمده و حاوی تخم می باشد. (ناظم الاطباء). ثمرة. ثَمار. بار. بر. حاصل . قطف . با
فاشرستینلغتنامه دهخدافاشرستین . [ ش ِ رِ ] (سریانی ، اِ) به لغت سریانی و بعضی گفته اند یونانی ، بمعنی دافع. شصت علت باشد، و آن گیاهی است که شیرازیان سیاه دارو گویند و به عربی کرمةال
ورلغتنامه دهخداور. [ وَ ] (اِ) سبق و تخته ٔ اطفال که معلمان بدان تعلیم دهند چنانکه فلانی فلان چیز ور میدهد؛ یعنی تعلیم میدهدو درس میگوید. (آنندراج ) (برهان ). سبق و تخته ٔ درس