ام کلثوملغتنامه دهخداام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر ابوبکر صدیق خلیفه ٔ اول که از زنان تابعی است و پس از مرگ پدر زاده شد. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 276 شود.
ام کلثوملغتنامه دهخداام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر عباس بن عبدالمطلب هاشمی . از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 276 شود.
ام کلثوملغتنامه دهخداام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر عبداﷲبن عامر و زن یزیدبن معاویه بوده است . رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 239 و خیرات حسان ج 1 ص 58 شود.
ام کلثوملغتنامه دهخداام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر عبدود و خواهر عمروبن عبدود و زنی شاعر و فصیح و صاحب جمال و کمال بوده است و در واقعه ٔ قتل برادرش بدست علی بن ابیطالب (ع
ام کلثوملغتنامه دهخداام کلثوم . [ اُم ْ م ِ ک ُ ] (اِخ ) دختر عقبةبن معیط یا ابی معیط اموی ، خواهر ولیدبن عقبه و زن عبدالرحمان بن عوف و خواهر مادری عثمان بن عفان و از زنان صحابی بود
امکلثومفرهنگ نامها(تلفظ: omme kolsum) (عربی) شیر ماده ؛ (در اعلام) نام دختر حضرت محمد (ص) ، نام زینب صغری (س) دختر علی بن ابی طالب (ع) و نام دختر امام حسین (ع).
املغتنامه دهخداام . [ اَ ] (پیشوند) اَن . علامت سلب است در مثال امرد و انبره بمعنی شتر بی مو، مثل این است که یکی سلب مرد و دیگری سلب بَرَگی است . (یادداشت مؤلف ).
املغتنامه دهخداام . [ اَ ] (ع حرف ربط) بمعنی یای تردید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حرف عطف است ومعنی آن استفهام ، و استعمال آن بر دو وجه است یکی آنکه با الف استفهام باشد بمعنی
کلثومفرهنگ نامها(تلفظ: kolsum) (عربی) پرگوشت رخسار بیترشرویی ، دارای گونه و چهرهی پر گوشت ؛ (به مجاز) زیبا چهره ؛ (در اعلام) ام کلثوم نام دختر رسول اکرم (ص) .
فاطمةلغتنامه دهخدافاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ )دختر عمربن خطاب از ام کلثوم بنت علی بن ابی طالب . و بعضی نام او را رقیه گفته اند. (یادداشت بخط مؤلف ).
حارثةلغتنامه دهخداحارثة. [ رِ ث َ ] (اِخ ) ابن وهب خزاعی مادر او ام کلثوم ، دختر جرول بن مالک خزاعیة است و برادر مادری عبیداﷲبن عمر است .حارثة صحابی و محدث است . از پیغمبر(ص ) و
کثیرلغتنامه دهخداکثیر. [ ک َ ] (اِخ ) ابن عباس داماد امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ام کلثوم بنت علی از کلبیه زوجه ٔ اوست . وی به صفت صلاح و سداد اتصاف داشت و در زمان عبدالملک