ام سفیانلغتنامه دهخداام سفیان . [ اُم ْ م ِ س ُ ] (اِخ ) نام دو تن از زنان صحابی بوده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 239 و 240 شود.
اسفیانلغتنامه دهخدااسفیان . [ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کمهروکاکان بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 42000 گزی شمال اردکان و 16000 گزی شوسه ٔ اردکان به تل خسروی . کوهستانی . سردسیر
اسفیانلغتنامه دهخدااسفیان . [ اِ ] (اِخ ) دهی ازدهستان نیمبلوک بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 61000 گزی شمال باختری قاین . کوهستانی ، معتدل . سکنه 110 تن . آب آن از قنات . محصول
اسفیانوسلغتنامه دهخدااسفیانوس . [ اِ ] (اِخ ) امپراطور روم . رجوع به اسفاسیانوس و ایران باستان پیرنیا ص 2547 و 2551 شود.
جالعلغتنامه دهخداجالع. [ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از جلع. زن برهنه روی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بی شرم . (اقرب الموارد). السافر. القلیل الحیاء: مرت علینا اُم َ سفیان جا
خال المؤمنینلغتنامه دهخداخال المؤمنین . [ لُل ْم ُءْ م ِ ] (اِخ ) لقب معاویةبن ابی سفیان است چه ام حبیبه بنت ابی سفیان و ام المؤمنین خواهر معاویه است .
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ] (اِخ ) ابن یعلی بن امیة. و هیثم بن علی در مثالب و ابن کلبی در باب شرف او را یاد کرده گوید: ابن یعلی بن امیة حلیف بنی نوفل بود و او از بنی تمیم است .
ام حسانلغتنامه دهخداام حسان . [ اُم ْ م ِ ح ِ ] (اِخ ) یکی از زنان مشهور بزهدو تقوی و با سفیان ثوری صحبت داشته است . رجوع به صفة الصفوة ج 3 ص 115 و قاموس اعلام ترکی ج 2 ص 1034 شود.
ام شبیثلغتنامه دهخداام شبیث . [ اُم ْ م ِش ُ ب َ ] (اِخ ) زن ضحاک بن سفیان کلابی . از صحابیات بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 246 شود.