امیر تبریزیلغتنامه دهخداامیر تبریزی . [ اَ رِ ت َ ] (اِخ ) خواجه امیربیک ، فرزند امیرابراهیم بن زکریای کججی نطنزی تبریزی (مهردار). ازرجال عهد شاه طهماسب صفوی است . اصل وی از مهرانرود ت
امیرفرهنگ مترادف و متضادپادشاه، حاکم، حکمران، خان، خدیو، رئیس، ژنرال، سرلشکر، سلطان، شاه، شیخ، فرمانده، ملک
امیرلغتنامه دهخداامیر. [ اَ ] (اِخ ) ابن احمر (الاحمر) الیشکری . عبدالرحمان سمره اورا در سیستان جانشین خود کرد. (از تاریخ سیستان ص 84). و رجوع به همین کتاب ، و عبدالرحمان بن سمر
امیرلغتنامه دهخداامیر. [ اَ ] (اِخ ) پسر قارن که عمزاده ٔ موسی (پیغمبر بنی اسرائیل ) وبر دین او بود. (از تاریخ گزیده چ امیرکبیر ص 59).
امین الدین تبریزیلغتنامه دهخداامین الدین تبریزی . [ اَ نُدْ دی ن ِ ت َ ] (اِخ ) حاجی ... مشهور به حاجی دده . شاعر و عالم به حدیث و تفسیر بوده و امین و گاهی نوری تخلص میکرده است . قصاید متعدد
حجةالاسلام تبریزیلغتنامه دهخداحجةالاسلام تبریزی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به «نیر» و مشهور به حجةالاسلام از
بختیارلغتنامه دهخدابختیار. [ ب َ ] (اِخ ) امیر ابوالعلاء بختیاربن مملان از امرای آذربایجان و اران و ممدوح قطران تبریزی . (از آثار و احوال رودکی ص 783).
جعفرلغتنامه دهخداجعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) امیر سید...مکنی به ابوالخلیل ، ممدوح قطران تبریزی بوده است :ز روزنامه ٔ شاهان چنین دهند خبرچنین کنند بزرگان چیره دست هنرکه شهریار زمین