expectancyدیکشنری انگلیسی به فارسیامید به زندگی، امید، انتظار، توقع، احتمال، پیش بینی، بارداری، حاملگی
اقتصادهای درحالتوسعهdeveloping economiesواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاحی برای توصیف کشورهای درحالتوسعه که از نگاه بانک جهانی، درآمد سرانه معیار اصلی تشخیص آنهاست، اما از نگاه سازمان ملل متحد هیچ معیار پذیرفتهشدۀ فراگیری وجو
فروغفرهنگ نامها(تلفظ: foruq) روشنیای که از آتش ، خورشید و دیگر منابع نورانی میتابد ؛ پرتو ؛ شعلهی آتش ؛ (به مجاز) رونق ، درخشندگی و جذابیت ؛(به مجاز) امید به زندگی و شوق
تخملغتنامه دهخداتخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه