امید برآمدنلغتنامه دهخداامید برآمدن . [ اُ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) حاصل شدن امید. (آنندراج ). || بسر آمدن انتظار. (ناظم الاطباء) : امید بسته برآمد ولی چه فایده زآنک امید نیست که عمر گذ
برآمدنلغتنامه دهخدابرآمدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) بالا رفتن .(ناظم الاطباء). بالا آمدن . (فرهنگ فارسی معین ). رسیدن . بلند شدن . بالا گرفتن . بالا کشیدن . بر شدن . بربلندی رفت
روا شدنلغتنامه دهخداروا شدن . [ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برآمدن . مَقْضی ّ شدن . برآورده شدن . نُجْح . نَجاح . (دهار). رجوع به روا و روا گشتن و روا کردن شود : صد بندگی شاه ببایست کرد
ترقیلغتنامه دهخداترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).بر
اضباءلغتنامه دهخدااضباء. [ اِ ] (ع مص ) اضباء چیزی ؛ پوشاندن آن . کتمان آن . (از اقرب الموارد). پنهان داشتن چیزی . پنهان کردن چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اضباء بق
اردافلغتنامه دهخداارداف . [ اِ ](ع مص ) از پی درآمدن . از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پس روی کردن . در پی کسی رفتن . (منتهی الارب ). پیروی کردن . از پی کسی رفتن . || ارداف