امشیلغتنامه دهخداامشی . [ اِ ] (اِ) دارویی از مواد نفتی که آن رابرای دفع حشرات بخصوص مگس با تلمبه بهوا می پاشند.
امشی پاشلغتنامه دهخداامشی پاش . [ اِ ] (اِ مرکب ) تلمبه ای که با آن امشی می پاشند. || (نف مرکب ) پاشنده ٔ امشی . کسی که امشی می پاشد.
امشیرلغتنامه دهخداامشیر. [ اَ ] (اِ) نام ماهی است در تاریخ قبطجدید. (از یادداشت مؤلف ). ماه اکتبر. (تذکره ٔ داودضریر انطاکی ذیل کلمه اسفولوقند ریون ص 46 س آخر).
امشی پاشلغتنامه دهخداامشی پاش . [ اِ ] (اِ مرکب ) تلمبه ای که با آن امشی می پاشند. || (نف مرکب ) پاشنده ٔ امشی . کسی که امشی می پاشد.
امشیرلغتنامه دهخداامشیر. [ اَ ] (اِ) نام ماهی است در تاریخ قبطجدید. (از یادداشت مؤلف ). ماه اکتبر. (تذکره ٔ داودضریر انطاکی ذیل کلمه اسفولوقند ریون ص 46 س آخر).