امشاقلغتنامه دهخداامشاق . [ اِ ] (ع مص ) بتازیانه زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (آنندراج ). || رنگ کردن جامه با مَشق یا مِشق (رنگ سرخ ). (از اقرب الموارد).
ایشاقلغتنامه دهخداایشاق . (ع مص ) (از «وش ق ») درآویختن به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ارشاقلغتنامه دهخداارشاق . [ اِ ] (ع مص ) تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الأرب ). تیز نگه کردن . || دراز کردن آهو گردن را. (منتهی الأرب ). گردن دراز کردن آهو
ایشاقلغتنامه دهخداایشاق . (ع مص ) (از «وش ق ») درآویختن به چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ارشاقلغتنامه دهخداارشاق . [ اِ ] (ع مص ) تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الأرب ). تیز نگه کردن . || دراز کردن آهو گردن را. (منتهی الأرب ). گردن دراز کردن آهو
اشاقرلغتنامه دهخدااشاقر. [ اَ ق ِ ] (اِخ ) چند کوه است میان حرمین شریفین . || قبیله ای است به یمن . (منتهی الارب ). و رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 152 شود.