امرابلغتنامه دهخداامراب . [ اَ ] (اِخ ) از دههای لاریجان است . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 114 متن انگلیسی و ص 154 ترجمه ٔ فارسی ).
عمرابلغتنامه دهخداعمراب . [ ] (اِخ ) نام بطنی است از جعلیین که مشهورترین قبایل عرب در سودان بر ساحل نیل باشند. (از معجم قبائل العرب ج 2).
امرآبادلغتنامه دهخداامرآباد.[ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش ورامین شهرستان تهران با 442 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندر قند و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
امرآبادلغتنامه دهخداامرآباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد با 120 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ پیر محمدشاه و محصول آن غلات ، حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ ج
امرآبادلغتنامه دهخداامرآباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد با 137 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
امرآبادلغتنامه دهخداامرآباد.[ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش ورامین شهرستان تهران با 442 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندر قند و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
امرآبادلغتنامه دهخداامرآباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد با 120 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ پیر محمدشاه و محصول آن غلات ، حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ ج
امرآبادلغتنامه دهخداامرآباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد با 137 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تاج خانلغتنامه دهخداتاج خان . (اِخ ) از امرای دربار عادل شاه . مؤلف تاریخ شاهی در ترجمه ٔاحوال ممریز خان عادلشاه آرد: ... روزی در هنگام بار عام که عادل شاه نیامده بود همه ٔ امرای
چالوسلغتنامه دهخداچالوس . (اِخ ) نام آبادی یا بندری در کنار دریای خزر که اسم آن در کتب جغرافی و فرهنگ های قدیم ضبط شده و بتدریج رو به ویرانی نهاده و در زمان سلطنت رضاشاه دوباره آ