لغتنامه دهخدا
حمراء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث احمر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || عجم . (منتهی الارب ). زیرا بیشتر آنان برنگ شقره هستند: گویند: لیس فی الحمراء مثله ؛ در عجم مثل او نیست . (از اقرب الموارد). || سال سخت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سختی گرمای نیم روز. (م