امتیازنامهلغتنامه دهخداامتیازنامه . [ اِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) اجازه نامه ای که دولت برای ایجاد کارخانه و استخراج معدن و انتشار روزنامه و غیر آنها به کسی می دهد.
اختیارنامهلغتنامه دهخدااختیارنامه . [ اِ م َ ] (اِخ ) سیرةالفرس . نام کتابی از ایرانیان قدیم که اسحق بن یزید آنرا بفارسی ترجمه کرده است . (ابن الندیم ).
اشتیاقنامهلغتنامه دهخدااشتیاقنامه . [ اِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه یا رساله ای که از روی مهر و شوق نوشته شود و در آن دیدار دوستانه آرزو گردد.
chartersدیکشنری انگلیسی به فارسیمقررات، منشور، امتیاز، فرمان، خط، مزایا، اجازه نامه، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن
charterدیکشنری انگلیسی به فارسیمنشور، امتیاز، فرمان، خط، مزایا، اجازه نامه، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن
راه آهنلغتنامه دهخداراه آهن . [ هَِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دو خط آهن متوازی که بر آن قطار ماشین حرکت میکند. (فرهنگ نظام ). دو خط آهنی که از جایی بجایی کشیده شود و قطار آهن