امتراطلغتنامه دهخداامتراط. [ اِ ت ِ ] (ع مص )ربودن یا گرد آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
امبراطوردیکشنری عربی به فارسیامپراتور , فرمانفرما , شاهنشاهي , پادشاهي , امپراتوري , با عظمت , عالي , با شکوه , مجلل , همايون , همايوني
ممترطلغتنامه دهخداممترط. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) رباینده و گردآورنده . (ناظم الاطباء). رباینده یا گردآورنده . (آنندراج ). رجوع به امتراط شود.
ربودنلغتنامه دهخداربودن . [ رُ دَ ] (مص ) به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن . (ناظم الاطباء). به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن . (آنندراج ) (کشف اللغات ) (سروری ).
قیددیکشنری فارسی به عربیاشتراط , تامين , حجز , رابطة , ربطة , سلة , صندل خشبي , ظرف , غل , لجام , موهل