امتراءلغتنامه دهخداامتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیرون آوردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || بیرون آوردن باران از ابر و شیر از پستان . (تاج المصادر بی
استرآءلغتنامه دهخدااسترآء. [ اِ ت ِرْ ] (ع مص ) دیدن . || دانستن . || دیدن خواستن . || کنکاش خواستن از کسی . || یقال : فلان یُسْتَرأی ̍ من الرّیاء؛ کما تقول یستحق و یستعقل . (منت
استراءلغتنامه دهخدااستراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اختیار کردن چیزی را. (منتهی الارب ). برگزیدن . (منتهی الارب ) (زوزنی ): استراء الموت الحی ؛ برگزید مرگ ، مهتران قبیله را. || بشب رفتن
فرودوشیدنلغتنامه دهخدافرودوشیدن . [ ف ُ دو دَ ] (مص مرکب )دوشیدن : امتراء؛ فرودوشیدن شیر را. (منتهی الارب ).
مِرَاءًفرهنگ واژگان قرآنبحث و مجادله (کلمه مرية به معناي تردد در چيزي است ، و شک از مريه عموميتر است . امتراء و ممارات به معناي محاجه (دليل آوردن)در آن امري است که مورد ترديد باشد . ا
بشک شدنلغتنامه دهخدابشک شدن . [ ب ِ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ارتیاب . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). امتراء. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). تماری . (ت
شک کردنلغتنامه دهخداشک کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شک افتادن . تردید کردن . خلاف یقین کردن . ارتیاب . مراء. ممارات . مریه . امتراء. بیقره . (از یادداشت مؤلف ) : هیچ شک می
ممتریلغتنامه دهخداممتری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) برآورنده چیزی را. (از منتهی الارب ). || مشکوک شده در چیزی . (ناظم الاطباء). به شک شونده به چیزی .(آنندراج ) (از منتهی الارب ). گمان م