امبهلغتنامه دهخداامبه . [ اَ ب َ / ب ِ ] مزید مؤخر و مقدم امکنه مانند شلمبه و لمبه سر. (یادداشت مؤلف ).
امبهلغتنامه دهخداامبه . [ اُ ب َ ] (اِ) سرپا ایستادگی قاب قمار، مقابل شاه و وزیر و دزد. (از یادداشت مؤلف ). در تداول مردم تبریز امبا گویند.
ابهرشهرلغتنامه دهخداابهرشهر. [ اَ هََ ش َ ] (اِخ ) نام قدیم خراسان فعلی . || نام ایالت نیشابور. ابرشهر.
انبهلغتنامه دهخداانبه .[ اُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) سرپا ایستادن قاب قمار مقابل شاه و وزیر و دزد. قائم و ایستاده ماندن قاب قمار. امبه . (یادداشت مؤلف ). در آذربایجان اُنبا گویند.
کلغتنامه دهخداک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص
ابهرشهرلغتنامه دهخداابهرشهر. [ اَ هََ ش َ ] (اِخ ) نام قدیم خراسان فعلی . || نام ایالت نیشابور. ابرشهر.