امبرونلغتنامه دهخداامبرون .[ اِ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در ایالت آلپ علیا در کشور فرانسه و دارای 3100 تن سکنه است . کلیسای بزرگ و مشهوری دارد که در قرون وسطی زیارتگاه مسیحیان کات
امبرولغتنامه دهخداامبرو. [ اَ ب ِ ] (اِ) در شفارود امرود را گویند. (از جنگل شناسی ، تألیف کریم ساعی ص 238). گلابی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به امبرود و امرود و گلابی شود.
امبرودلغتنامه دهخداامبرود. [ اَ ب َ ] (اِ) گلابی . (ناظم الاطباء). در پاره ای از نواحی خراسان به امرود که نوعی گلابی درشت و پر آب است گفته میشود : خداوند معده ٔ گرم را رگ ... ببای
امبروزیو کنتارینیلغتنامه دهخداامبروزیو کنتارینی . [ اَ ک ُ ] (اِخ ) سفیر جمهوری ونیز بود که در بین سالهای 1471 تا 1478 م . بدربار اوزون حسن آق قویونلوآمد و سفرنامه ای از او باقی است . رجوع ب