امان اﷲخانلغتنامه دهخداامان اﷲخان .[ اَ نُل ْ لاه ] (اِخ ) (امیر) سومین فرزند ذکور امیرحبیب اﷲخان فرمانروای افغانستان است . پس از اینکه درفوریه ٔ 1918 م . امیر حبیب اﷲخان کشته شد با ا
حاوی سنندجیلغتنامه دهخداحاوی سنندجی . [ ی ِ س َ ن َن ْ دَ ] (اِخ ) حسینقلی خان بن امان اﷲخان . وی والی کردستان بوده ، فضل و دانش و حسب و نسب و همت و حشمت را جامع گشته در زمان فترت کردس
بچه سقالغتنامه دهخدابچه سقا. [ ب َچ ْ چ َ / چ ِ س َق ْ قا ] (اِخ ) لقب پادشاه غاصب افغانستان که امان اﷲخان پادشاه قانونی آن مملکت را مغلوب و منهزم نمود و او مجبور شد که با زن و اتب
جامع کردستانلغتنامه دهخداجامع کردستان . [م ِ ع ِ ک ُ دِ ] (اِخ ) مسجدی است در سنندج که بنام مسجد دارالحسان معروف است و امان اﷲخان بزرگ در سال 1228 هَ .ق . آن را بنا کرده است . این جامع
حبیب اﷲ خانلغتنامه دهخداحبیب اﷲ خان . [ ح َ بُل ْ لاه ] (اِخ ) (امیر...) پسر امیرعبدالرحمن خان . امیر افغانستان پنجمین خان بار کزائی که در سال هزارودویست وهشتادوهشت هَ . ق . متولد و در
تارلغتنامه دهخداتار. (اِ) چیز دراز بسیار باریک مثل موی و لای ابریشم و رشته ٔپنبه و تنیده ٔ عنکبوت . (فرهنگ نظام ). تانه ٔ بافندگان که نقیض پود است . (برهان ) (انجمن آرا). ریسما