امانیلغتنامه دهخداامانی . [ اَ ] (اِخ ) از زنان سخنور قرن یازدهم هجری و کنیز زیب النساء بود. رجوع به زنان سخنور ج 3 ص 59 و فرهنگ سخنوران شود.
امانیلغتنامه دهخداامانی . [ اَ ] (اِخ ) شاعری عثمانی . از مردم استانبول بود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
عمانیلغتنامه دهخداعمانی . [ ع ُ ] (اِخ ) قریش بن حیان عجلی عمانی ، مکنی به ابوبکر. محدث بود. و اصل او از عمان بوده ، سپس در بصره مسکن گزید. وی از ثابت بنانی روایت آورده وشعبة و ب
عمانیلغتنامه دهخداعمانی . [ ع َم ْ ما ] (ص نسبی ) منسوب است به عمان که جایی است در شام و آن همان شهر بلقاء است . (از انساب سمعانی ) (از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر). رجوع به
عمانیلغتنامه دهخداعمانی . [ ع ُ ] (اِخ ) محمدبن ذؤیب تمیمی نهشلی ، مکنی به ابوالعباس و مشهور به عمانی راجز. رجوع به عمانی راجز شود.
عمانیلغتنامه دهخداعمانی . [ ع ُ ] (اِخ ) محمدبن شیخان سالمی عمانی . وی شاعر بود و در سال 1310 هَ .ق . در قید حیات بوده است . او را دیوان شعری است در مدح برخی از پیشوایان اباضیه و
امانی اصفهانیلغتنامه دهخداامانی اصفهانی . [ اَ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم هجری بود. رجوع به منتخب التواریخ عبدالقادر بداونی ج 3 ص 184 و شمع انجمن ص 57 و هفت اقلیم ومآثر رحیمی
امانی کابلیلغتنامه دهخداامانی کابلی . [ اَ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) (میر...) شاعری از سادات کابل بود. در سال 981 هَ . ق . در زمان اکبرشاه به هندوستان رفت و در سال 1047 هَ . ق . در شهر جونپور د
امانی بایبورتیلغتنامه دهخداامانی بایبورتی . [ اَ ی ِ ] (اِخ ) (محمد بیک ) از اهل بایبورت و مردی عابد و صالح و پرهیزگار بوده و بمطالعه علاقه داشته است . وقتی حاکم یزد بوده و اشعارش را بر ص
امانی کرمانیلغتنامه دهخداامانی کرمانی . [ اَ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ملاعبداﷲ... متخلص به گویا از شاعران قرن یازدهم هجری بود. وی به هندوستان رفت در نزد میر جمله ٔ شهرستانی تقرب یافت و مکنتی به
امانی اصفهانیلغتنامه دهخداامانی اصفهانی . [ اَ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم هجری بود. رجوع به منتخب التواریخ عبدالقادر بداونی ج 3 ص 184 و شمع انجمن ص 57 و هفت اقلیم ومآثر رحیمی
امانی کابلیلغتنامه دهخداامانی کابلی . [ اَ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) (میر...) شاعری از سادات کابل بود. در سال 981 هَ . ق . در زمان اکبرشاه به هندوستان رفت و در سال 1047 هَ . ق . در شهر جونپور د
امانی بایبورتیلغتنامه دهخداامانی بایبورتی . [ اَ ی ِ ] (اِخ ) (محمد بیک ) از اهل بایبورت و مردی عابد و صالح و پرهیزگار بوده و بمطالعه علاقه داشته است . وقتی حاکم یزد بوده و اشعارش را بر ص
امانی کرمانیلغتنامه دهخداامانی کرمانی . [ اَ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ملاعبداﷲ... متخلص به گویا از شاعران قرن یازدهم هجری بود. وی به هندوستان رفت در نزد میر جمله ٔ شهرستانی تقرب یافت و مکنتی به