۱. بیترسی؛ ایمنی.
۲. آسایش؛ آرامش.
۳. (شبه جمله) امان بدهید.
۴. (اسم) اماننامه.
〈 امان خواستن: (مصدر لازم) زنهار خواستن؛ پناه خواستن.
〈 امان دادن: (مصدر لازم)
۱. کسی را در پناه خود درآوردن و جان و مال او را حفاظت کردن.
۲. فرصت دادن؛ زمان دادن.
〈 امان یافتن: (مصدر لازم) در پناه کسی درآمدن؛ زنهار یافتن.
زنهار، پناه
۱. پناه، حمایت، زنهار، کنف، مهلت، نگهداری
۲. تامین، فرجه
۳. امن، ایمن، مصون
quarters, refuge, respite, safe