اماغیرونلغتنامه دهخدااماغیرون . [ ] (اِ) به عبری خرنوب نبطی را گویند و آن میوه ٔ گیاهی است که در طب قدیم بکار میرفت . رجوع به خرنوب نبطی وتحفه ٔ حکیم مؤمن ص 34 و 99 و اختیارات بدیع
اماریقونلغتنامه دهخدااماریقون . [ اَ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) رجوع به امارنطن و ذیل قوامیس العرب دزی ج 1 شود.
امیرونلغتنامه دهخداامیرون . [ اَ ] (اِ) یعضید. خندریلی . سرالیةالحمار. (یادداشت مؤلف ). علف خبرکش . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به خندریلی و یعضید شود.
اماریقونلغتنامه دهخدااماریقون . [ اَ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) رجوع به امارنطن و ذیل قوامیس العرب دزی ج 1 شود.
امیرونلغتنامه دهخداامیرون . [ اَ ] (اِ) یعضید. خندریلی . سرالیةالحمار. (یادداشت مؤلف ). علف خبرکش . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به خندریلی و یعضید شود.
اخروسلغتنامه دهخدااخروس . [ ] (یونانی ، اِ) بیونانی اماریتون (اماریطون ) است . (تحفه ٔحکیم مؤمن ). لیارو. (مخزن الأدویة). امارنطن . صاحب مخزن الأدویه در ذیل اماریطن آرد: لغت ی
امارنطنلغتنامه دهخداامارنطن . [ اَ رَ طُ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی )در تحفه ٔ حکیم مؤمن بصورت اماریطن و در ذیل قوامیس العرب دزی بصورت اماریقون آمده . اسم نباتی است از نوع قیصو
امارنطونلغتنامه دهخداامارنطون . [ اَ رَ ] (معرب ، اِ) (معرب از یونانی ) رجوع به امارنطن و امارانطون و اماریقون شود.