آماسدیکشنری فارسی به انگلیسیbulge, inflammation, puff, swell, swelling, tumescence, tumidity, turgidity, turgidness
آماسلغتنامه دهخداآماس . (اِ) آماه . وَرَم . تورّم .باد. نَفخ . برآمدگی . پف کردگی . تَهَبﱡج : لیکن از راه عقل هشیاران بشناسند فربهی زآماس . ناصرخسرو.مُتنبی نکو همی گویدبازدانید
آپاندیسیتفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] ( اِ.) = آپاندیس : ورم ضمیمة رودة کور که بسیار دردناک و گاه کشنده است ، آویزه آماس . (فره ).