الیارفرهنگ نامها(تلفظ: elyār) (ترکی ـ فارسی) یار و یاور ایل ، دوست و رفیق ایل ، یار شهر و ولایت ، یاور خویشان.
آلیارانلغتنامه دهخداآلیاران . (اِخ ) نام محلی کنار راه اصفهان به نجف آباد، میان تیرانچه و کرسنگ در 14300گزی اصفهان .
آلیارانلغتنامه دهخداآلیاران . (اِخ ) نام محلی کنار راه اصفهان به نجف آباد، میان تیرانچه و کرسنگ در 14300گزی اصفهان .
یارقلغتنامه دهخدایارق . [ رَ ] (معرب ، اِ) یاره . (دهار). معرب یاره ، دستیانه . (از منتهی الارب ). یاره که دستیانه باشد یا دستیانه ٔ پهن . (آنندراج ). یارق فارسی معرب و اصل آن ی
یارنامجلغتنامه دهخدایارنامج . [ م َ ] (معرب ، اِ مرکب ) معرب یارنامه ، یارنامج فی المغرب الیارنامج فارسیة وهی اسم النسخة التی فیها مقدار المبعوث قال السراج القزوینی و عن شیخنا ان ا