الکعلغتنامه دهخداالکع. [ اَ ک َ ] (ع ص ) مرد ناکس فرومایه . مؤنث آن لَکعاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). لئیم ، و جمع آن لُکع. (از اقرب الموارد).
الکالغتنامه دهخداالکا. [ اُ ] (مغولی ، اِ) پرگنه و زمین و ملک و وطن . (غیاث اللغات ). ملک و بوم و زمین . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). ناحیت . الکه . در
کعب الاحبارلغتنامه دهخداکعب الاحبار. [ ک َ بُل ْ اَ ] (اِخ ) کعب بن ماتع الحبر مکنی به ابواسحاق تابعی است و از یهودیان حمیر بود که بزمان عمر اسلام آورد. او را کعب الحبر [ ح َ / ح ِ ] ن
کعب الاخبارلغتنامه دهخداکعب الاخبار. [ ک َ بُل ْ اَ ] (اِخ ) ضبط ناصواب کعب الاحبار. رجوع به کعب الاحبار شود.
کعب البقرلغتنامه دهخداکعب البقر. [ ک َ بُل ْ ب َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) کعب گاو باشد. چون آن را بسوزانند و با سکنجبین بیاشامند سپرز بگدازد و محرک شهوت باشد و بر برص طلا کنندنافع بود و اگ
کعب الحبرلغتنامه دهخداکعب الحبر. [ ک َ بُل ْ ح ِ / ح َ ] (اِخ ) نام دیگر کعب الاحبار است . بعضی می گویند کعب الاحبار صحیح نیست و صحیح کعب الحبر است . رجوع به کعب الاحبار شود.
کعب الخنزیرلغتنامه دهخداکعب الخنزیر. [ ک َ بُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) کعب خوک باشد. چون بسوزانند و سحق کنند و در چشم کشند سپیدی چشم را زائل کند و چون سنون سازند سنون قوی باشد و چون با سک
شَطْرَفرهنگ واژگان قرآنبعض - قسمتي (منظور از بعض مسجد الحرام همان کعبه است ، واينکه صريحا نفرمود فول وجهک الکعبة و يا فول وجهک البيت الحرام براي اين بود که مقابل حکم قبله قبلي قرا
شَطْرَهُفرهنگ واژگان قرآنبعض آن - قسمتي از آن (منظور از بعض مسجد الحرام همان کعبه است ، واينکه صريحا نفرمود فول وجهک الکعبة و يا فول وجهک البيت الحرام براي اين بود که مقابل حکم قبله
علی سنجاریلغتنامه دهخداعلی سنجاری . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن تاج الدین سنجاری مکی حنفی . فقیه است . او راست : القربة بکشف الکربة، عن بیان عدم صحة صلاة المؤتم بالامام الخارج ، و هو