الویسلغتنامه دهخداالویس . [ اَ ] (لاتینی ، اِ) به لاتینی صبر سقوطری است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به صَبِر شود.
الواسلغتنامه دهخداالواس . [ اِل ْ ] (اِخ ) شهریست استوار در «آلمتیو» از کشور پرتقال که در 265 هزارگزی لیسبن قرار دارد و فاصله ٔ آن تا اسپانیا 9 هزار گزاست . سکنه ٔ آن 14800 تن اس
ارویسلغتنامه دهخداارویس . [ اَرْ ] (اِ) تخته ای را گویند که فارسیان اسباب پرستش را بر بالای آن گذارند، به این معنی باشین نقطه دار هم بنظر آمده است . (برهان ). در اصطلاح زرتشتیان
اولیسلغتنامه دهخدااولیس . (اِخ ) از پهلوانان معروف جنگ تروآ (تریا) است که در حیله و تدبیر سرآمد اقران بوده است . اولیس پادشاه سرزمین ایتاکا از جزایر دریای ایونیا بود و کتاب اُدیس