الوندلغتنامه دهخداالوند. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) کوه همدان است . شاعر گفت بزبان پهلوی : خذه ذایه کی زممان وی ته خوش نی کوه الوند و دامان وی ته خوش نی ارته اویان خویش و نازنینان جما ش
الوندلغتنامه دهخداالوند. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش ابهررود شهرستان زنجان در 20 هزارگزی شمال باختری زنجان و 6 هزارگزی شوسه ٔ زنجان - تبریز.در دامنه واقع و محصول آن غلات و
الوندلغتنامه دهخداالوند. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین ، در 12 هزارگزی جنوب خاوری قزوین . در جلگه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 695 تن شیعه
الوندلغتنامه دهخداالوند. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان در 17 هزارگزی جنوب باختری لنده مرکزدهستان و 48 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ ب
الوندبیگلغتنامه دهخداالوندبیگ . [ اَل ْ وَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به الوند (یازدهمین از امرای آق قویونلو) و حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 446 شود.
الوندآبادلغتنامه دهخداالوندآباد. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) دهی کوچک است ازبخش زرند شهرستان ساوه در 24 هزارگزی خاور زرند. سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
الونددیولغتنامه دهخداالونددیو. [ اَل ْ وَوْ ] (اِخ ) حاکم سوادکوه و قسمتی از مازندران که به شاه عباس اول تسلیم شد (1007 هَ . ق .). (از مازندران و استرآباد رابینو ص 144 و ترجمه ٔ آن
الوندسلطانلغتنامه دهخداالوندسلطان . [ اَل ْ وَ س ُ ] (اِخ ) ابن حسین خان فیروز جنگ .از امرای صفویه حاکم تنکابن در 1006 هَ . ق . (از مازندران و استرآباد رابینو ص 139 و ترجمه ٔ آن ص 185
الوندبیگلغتنامه دهخداالوندبیگ . [ اَل ْ وَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به الوند (یازدهمین از امرای آق قویونلو) و حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 446 شود.
الوندمیرزالغتنامه دهخداالوندمیرزا. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) ابن یوسف بیگ . رجوع به الوند و الوندبیگ و آق قویونلو و حبیب السیرج 4 (فهرست ) و تاریخ ادبیات براون ج 3 (فهرست ) شود.