الوةلغتنامه دهخداالوة. [ اَل ْ وَ ] (ع اِ) درخت عود.(قطر المحیط) (دزی ج 1 ص 35). رجوع به اُلُوَّة شود.
الوةلغتنامه دهخداالوة. [ اَ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) چوب عود که بدان بخور کنند. ج ، اَلاویَة. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بضم اول نیز بهمین معنی است . (ابوعبید
الوةلغتنامه دهخداالوة. [ اَل ْ / اِل ْ / اُل ْ وَ ] (ع اِ) سوگند. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (قطر المحیط).
الوةلغتنامه دهخداالوة. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) شهری است . ابن مقبل گوید:یکادان بین الدونکین و الوةو ذات القتاد السمر ینسلخان .(از معجم البلدان ).
الوةلغتنامه دهخداالوة. [ اُ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) اَلُوَّة چوب عود که بدان بخور کنند. ج ، اَلاویَة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اِلیَّة. اَلُوّ. (المنجد). در مقدمة الادب زمخشر
الوهلغتنامه دهخداالوه . [ اَ ] (اِ) عقاب (پرنده ) : ابراهیم چهار مرغ بگرفت گویندکه یکی کلنگ بود، دوم الوه ... (تاریخ بلعمی ). رجوع به اله و آله و له شود.
الوهلغتنامه دهخداالوه . [ اَ ] (اِ) عقاب (پرنده ) : ابراهیم چهار مرغ بگرفت گویندکه یکی کلنگ بود، دوم الوه ... (تاریخ بلعمی ). رجوع به اله و آله و له شود.