المپیادلغتنامه دهخداالمپیاد. [ اُ ل َ ] (فرانسوی ، اِ) مبنای سال شماری یونانیان بود. اینان هر چهار سال یک بار در شهر المپی واقع در پلوپونز گرد می آمدند و مسابقه هایی در همه گونه ورزشها ترتیب میدادند و شخصی که مسابقه را میبرد جایزه گرفته در یونان معروف میشد. و مدت چهارسال میان دو دوره ٔ بازی متوا
المپیادفرهنگ فارسی عمیدمسابقۀ جهانی در یکی از رشتههای علمی که هر سال در یکی از کشورها برگزار میشود: المپیاد ریاضی، المپیاد ادبی.
المپیادفرهنگ فارسی معین(اُ لَ) [ فر. ] (اِ.) 1 - فاصلة چهار ساله میان مسابقات المپیک . 2 - هر یک از مسابقات جهانی در زمینة علوم .
حلماتلغتنامه دهخداحلمات . [ ح َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ حَلَمَة. (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). رجوع به حلمة شود.
علمادلغتنامه دهخداعلماد. [ ع ِ ] (ع اِ) گروهه ٔ ریسمان . (منتهی الارب ). کلابه . (ناظم الاطباء).آنچه بافته را بر آن گروهه کنند. (از اقرب الموارد). علمادة. ج ، عَلامدة، عَلامید. رجوع به علمادة شود.
هلموتلغتنامه دهخداهلموت . [ هََ ل َ ] (اِ) سلق جبلی . (از مخزن الادویه ) (حکیم مؤمن ). نوعی از چغندر صحرائی است ، و آن را حلیم میگویند به فتح حای بی نقطه . (برهان ).
الموتلغتنامه دهخداالموت . [ اَ ل َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است مشهور که مابین قزوین و گیلان واقع است و آن را بسبب ارتفاعی که دارد اله موت گفتندی یعنی عقاب آشیان ، چه اله عقاب و آموت بمعنی آشیان باشد، و چون عقاب در جاهای بلند آشیان میکند آن قلعه را بدین نام خواندند و بکثرت استعمال الموت شده است .
المودلغتنامه دهخداالمود. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان در 2 هزارگزی جنوب باختری قلعه ٔ رئیسی مرکز دهستان . کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 100 تن شیعه اند که به لری و فارسی سخن میگوین
المفیدلغتنامه دهخداالمفید. [ اُ ل َ ] (اِخ ) معرب المپیاد. در مجمل التواریخ و القصص (ص 31) چنین آمده : بختیانوس ... چون از پادشاهی بیفتاد بزمین یونان رفت متنکر، و حیلتها کرد تا خود را بدختر فیلقوس رسانید بجادویی نام وی المفید، و از وی سکندر بزاد - انتهی . رجوع
امتحانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود حان شفاهی، امتحان کتبی، آزمایش، مصاحبه، آزمون، کنکور، کویز، آزمونه، المپیاد
اولمپیادلغتنامه دهخدااولمپیاد.[ اُ ل َ ] (اِ) واحد گاه شماری چهارساله در یونان قدیم که هر یک با مسابقات اولمپیک آغاز میشد. اولین المپیاد را از 776 ق . م . شمرده اند. (دائرةالمعارف ).