الماقنلغتنامه دهخداالماقن . [ ] (مأخوذ از یونانی ، اِ) بیونانی بسباسه را گویند. (فهرست مخزن الادویه ) (تذکره ٔ داود ضریرانطاکی ج 1 ص 77 ذیل بسباسه ). رجوع به بسباسه شود.
الاتنلغتنامه دهخداالاتن . [ ] (اِ) بیونانی بسباسه را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). تحریف الماقن است . رجوع به الماقن شود.
ماقندابلغتنامه دهخداماقنداب . [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القورات است که در بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند است و 120 تن سکنه دارد. مزارع موله ، دره ، کلاته میرزا، گزیدری و چشمه آقاجان
شاةلغتنامه دهخداشاة. (ع اِ) گوسپند نر و ماده . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، شاه ، شیاه ، شِواه ، اشاوِه ، شَوی ْ، شیه ،و شیِّه و این سه قسم اخیر اسم جمعند.
ماتنلغتنامه دهخداماتن . [ ت ِ ] (ع ص ) نویسنده ٔ متن . مقابل شارح و محشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسم فاعل و در اصطلاح مؤلفین : واضعالاصل . یقال «الشارح خطاء الماتن ». (ا
مفتیلغتنامه دهخدامفتی . [ م ُ ] (ع ص ) وچرگر. (صحاح الفرس ). فتوی دهنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فتوی دهنده و قاضی و وچرگر. (ناظم الاطباء). فقیهی که فتوی دهد و به پرسشهای شر